۱

در ستایش سوربز و یوسا

کتاب سور بز نوشته ماریو بارگاس یوسا

خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا نویسنده، سیاست‌مدار، روزنامه‌نگار اهل پرو، یکی از مهم‌ترین و معتبرترین نویسندگان معاصر آمریکای جنوبی است.

سوربز کتابی با محوریت سیاسی و تاریخی‌ست که به دوران حکومت رافائل تروخیو دیکتاتور دومینیکن در سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۱ اشاره دارد.

ابتدای داستان با ترانه فولکلور آغاز می‌شود که سی‌ام ماه مه ترور تروخیو را یادآور می‌شود و اسم رمان هم از همین ترانه برداشته شده است.

روایت غیر خطی و با رفت و برگشت‌های زمانی و همچنین در سه بخش جداگانه به موازات یکدیگر پیش می‌رود.

ابتدای داستان با زنی روبه‌روهستیم که سال‌ها بعد از پایان حکومت تروخیو به کشور بازگشته و مابین خاطرات گذشته و گذران روزی در شهر به بیان حوادثی می‌پردازد که خواننده را با وضعیت اجتماعی جامعه تحت استیلای دیکتاتوری و مقایسه آن با راوی نظاره‌گری که بعد از مدتها برگشته آشنا می‌کند. زن ابتدای داستان از خانواده‌ای متشخص و دختر یکی از موثرترین شخصیت‌های سیاسی در جریان به قدرت رسیدن و هم‌چنین پایداری حکومت تروخیوست.

یکی از نکاتی که در روایت اول و ابتدای کتاب با آن مواجه هستیم تغییر استادانه زاویه دید از سوم شخص محدود به شخصیت زن و دوم شخص است. این تغییر دوربین نه تنها باعث سردرگمی خواننده نمی‌شود بلکه با نوسان شخصیت بین اعتماد به نفس ضعیف در روبه‌رویی با شهری که در سن کم از آن گریخته و از طرف دیگر استقلالش به عنوان زنی جنگنده در کشوری غریب بدون حمایت خانواده، باعث جذابیت داستان و جستجوی حلقه گمشده این تغییر توسط خواننده می‌شود.

و البته تغییر زاویه دید و یا به عبارت بهتر تغییر دوربین توسط نویسنده در باقی بخش‌ها هم به کرات در کتاب اتفاق افتاده است.

در بخش بعدی روایت داستان را از ذهن دیکتاتور و نگاه او به خود و دیگران ادامه پیدا می‌کند. به انگیزه و تفکرات دیکتاتور می‌پردازد که بخشی جسورانه‌ است. یوسا رسالت نویسندگی را در این بخش تمام وکمال انجام داده است. بدون جبهه‌گیری و حب و بغض شخصی از زبان کسی روایت می‌کند که عامل اصلی خفقان و بسیاری از جنایات است.

در روایت سوم افرادی درماشین منتظر رسیدن تروخیو و ترور او هستند. با این افراد مابین گفتگوها و یادآوری خاطرات آشنا می‌شویم و انگیزه شخصی هرکدام برای ترور را می‌فهمیم.

این سه بخش با دقیق شدن در جزییات افراد حاضر در داستان و فلش بک زدن به پیشینه زندگی شخصیت‌ها و کم‌کم پیش بردن داستان به لحظه ترور، خواننده را با قضاوتی درونی روبه‌رو می‌کند که آیا این ترور کار درستی است یا نه.

اما یوسا برای بازی با احساس خواننده به همین بسنده نکرده و علت گریختن دوشیزه کابرال از کشور و قطع ارتباط با پدرش را به عنوان ضربه پایانی داستان در نظر گرفته و اینجاست که آن دلسوزی و شک و تردید نسبت به تروخیو کنار زده شده و نفریت جلوی چشم‌هایمان رشد می‌کند.

سرگذشت کسانی که ترور انجام دادند واهمال کاری یکی از سران که باعث حوادثی شد که بعد بر آنان گذشت مجموعه‌ای پر از درد و حس کردن خیانت و کوتاهی نسبت به کسانی است که در فکر آزادی کشور از چنگال تروخیو بودند. اما عملشان سالها بعد توسط افرادی دیگر نقد شده و دوران حکومت دیکتاتور را دوران بهتری می‌دانند که با ذات آزادی طللبی در تضاد است. شاید نویسنده به این نکته اشاره دارد که مردم به زندگی در ترس و خفقان عادت کرده و آن را به نوعی با سندرم استکهلم می‌توان ارتباط داد که قربانی به شکنجه‌گر خود وابسته شده و به او حق می‌دهد.

در این کتاب قرار نیست با داستانی ساده و متعادل طرف شویم بلکه داستانی پیش روی ماست که عمیق‌ترین احساسات بشری را بیدار می‌کند و با به یاد آوردن مرگ کسانی مانند خواهران میرابال وسعت جنایات حکومت دیکتاتور مآب را نشان می‌دهد.

اما چرا یوسا برای بیان روایت این شیوه را انتخاب کرد. نکته اول اینکه در داستان تاریخی ما با نوعی روایت مشخص در برهه زمانی مشخص روبه‌رو هستیم و ابتدا و انتهای داستان بر اساس اتفاقی که در گذشته صورت گرفته کاملا واضح است. در نتیجه افزودن جذابیت به روایت بستگی به ابتکار و هوش نویسنده دارد. نکته بعد استفاده از عنصر خیال در داستان‎های تاریخی‌ست که نمی‌توان با دستکاری زیاد و یا سورئالیست کردن نابه‌جا آن را تغییر داد. مثلا نمیشد تروخیو بعد از ترور زنده بماند. پس نویسنده برای استفاده از این عنصر از باقی اشخاص کمک گرفته و با وارد کردن دختری در خوابگاه تروخیو و با استفاده از خیال و ذهنیات خود داستان را پیش برده است.

خیلی از شخصت‌های این داستان افرادی واقعی هستند که در آن دوران و بر اساس اسناد موجود یا همراه حکومت بودند یا برخلاف آن. و این خود به چشمگیر شدن باقی داستان و فرض واقعی بودن بیشتر اتفاقات دامن می‌زند.

وسواس بیمارگونه تروخیو و نظم و انضباط سختگیرانه او به ساخت شخصیت دیکتاتور کمک بسیاری کرده است. شاید اگر نویسنده به مطالبی مثل نظم تروخیو در بیدار شدن و آداب بررسی افراد و ملاقات‌هایش نمی‌پرداخت با لایه عمیق شخصیت آشنا نمی‌شدیم و اینجاست که آن جمله معروف «تعریف نکن، نشان بده» کاربرد دقیق خود را داشته است.

بررسی جامعه بعد از سقوط هم یکی دیگر از نکات درخشان کتاب است. خیابان‌ها و نام‌هایی که تغییر کردند ولی همچنان در وضعیت کلی جامعه تغییر محسوسی ایجاد نشده و آن جامعه آرمانی مدنظر قیام کنندگان شکل نگرفته است.

یوسا با بیان روایتی جذاب و پیچیده از لحاظ فرم داستانی اما در عین حال ساده از نظر مفهوم، خواننده را به خواندن برهه‌ای از تاریخ دعوت می‌کند که می‌توان آن را به زمان‌های مختلف و دیکتاتورهای دیگر تعمیم داد. و شاید نکته کلیدی ماجرا همین باشد که دیکتاتورها در حکومت دیکتاتوری مانند هم عمل می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جستجو

جستجو

پست‌های برتر